صهيونيسم مسيحى در آمريكا
صهيونيسم مسيحى در آمريكا
در قرن بيستم، به ويژه بعد از آنكه دولت اسرائيل شكل گرفت و برخى آيات موجود در كتب دينى، با تفسير سياسى مستقيمى كه از آن صورت مىگرفت، در واقعيت تجلى يافت و باعث حمايت از اين دولت شد، جريان صهيونيسم مسيحى به ايالات متحده انتقال يافت و صهيونيستهاى مسيحى آمريكايى به شكل بىنظيرى، رسانههاى گروهى را براىانتشار افكار، باورها و روياهايشان به خدمت گرفتند.
به عنوان نمونه اگر پايان جهان را به شيوهاى كه صهيونيستهاى مسيحى تصور و تعريف مىكنند، بررسى كنيم ؛ مىبينيم كه بازتابى از اشغالگرى آمريكا در عراق، واكنش دولت كنونى آمريكا به حوادث 11 سپتامبر 20011 و نيز به راه انداختن جنگى كه به زعم خودشان عليه تروريست در جهان است، در آن ديده مىشود.
پايان جهان به شيوه آمريكايى صهيونيستى، از نظر ظاهرى، با متون برخى از اسفار عهد قديم؛ مانند “حزقيال ” و “دانيال ” و اسفار عهد جديد؛ مانند سفر روياى يوحنا مطابقت دارد و مستند اين انديشه نيز همان متون است. هواداران نظريه پايان جهان به شيوه آمريكايى، صهيونيستى بر اين باورند كه جهان به آن شكلى كه ما مىشناسيم، در آستانه پايان يافتن است و بعد از آن يك هزاره جديد شروع مىشود كه بشر در آن با صلح، خير و اخوت زندگى مىكند و حتى صلح در جامعه حيوانات نيز جريان مىيابد. به نظر هواداران اين نظريه، جهان در آستانه نابودى است، نه به خاطر ديوانگى يك ژنرال و يا يك سياستمدارى كه جنگ هستهاى را به راه مىاندازد، بلكه اين امر، خواست الهى است.
بيشتر اصولگرايان مسيحى اگر نگوييم همه آنها به “قدرتگرايى” ايمان دارند و تسليم آن هستند. از نظر آنان، قدرتگرايى تلاشى است براى تفسير تاريخ روابط خدا با بشر، بر اساس دورههاى مختلف. “اس. اى. سكافيلد” از برجستگان اين انديشه مىگويد: “هر قدرتى، دورهاى از زمان است كه بشر در آن بر اساس وحى خداوندى مورد آزمايش قرار مىگيرد". بيشتر نظريهپردازان قدرتگرايى بر اين باورند كه هفت قدر، يا دوره زمانى وجود دارد كه حكايت از تحول روابط خداوند با بشر است، به گونهاى كه خداوند ميزان اطاعت بشر را مىآزمايد. جهان در حال حاضر در دوره ششم؛ يعنى دوره كليسا و نعمت قرار دارد. دوره بعدى، كه در آن حضرت مسيح باز مىگردد و حكومت هزار سالهاش رإ؛فف تشكيل مىدهد، دوره هفتم است.
اين مذهب و تفكر مبتنى بر دو فرض است:
1. جدايى ميان “اسرائيل ” ملت يهود، و ملت برگزيده خداوند بر روى زمين و كليسا، كه ملت برگزيده خدا در آسمان است.
2. ضرورت تفسير كتاب مقدس به شيوهاى حرفى و ظاهرى.
با اين دو فرض، مىتوان دو نتيجه زير را گرفت:
1- زمين ملك ملت يهود است.
2- پيشگويىهاى مربوط به بازگشت يهوديان به سرزمين مقدس، براى دومين بار در دو قرن 19 و 20 صورت گرفته است.
از ديگر اعتقادات مسيحيان صهيونيست،اعتقاد به هفت مرحله يا هفت مشيت الهى است، كه در آخرالزمان به وقوع مىپيوندد. اين مراحل عبارتند از:
1- بازگشت يهوديان به فلسطين؛
2- ايجاد دولت يهود؛
3- موعظه شدن بنى اسرائيل و ديگر مردم دنيا به وسيله انجيل؛
4- حصول مرحله وجد يا سرخوشى؛ يعنى به بهشت رفتن كليه كسانى كه به كليسا ايمان آوردهاند.
5- دوره 7 ساله حكومت دجال (آنتى كراست - ضد مسيح) و فلاكت يهوديان و ساير مومنان (به اصطلاح آنان)؛
6- وقوع جنگ آرماگدون؛
7- شكست لشكريان دجال و حكومت مسيح به پايتختى قدس (اورشليم)، كه در اين دوره يهوديان به مسيح ايمان مىآورند؛
منبع
پایگاه حوزه، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ج 7، ص 55